دست بردم به شاخه ای ارزان...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

دست بردم به شاخه‌ای ارزان ریشه اما به استخوانم بود
تیغ برگش برید دستم را عشق زخمی‌ترین زبانم بود

هرچه کردم عبور ممکن نیست از گذرگاه چشم‌هایی که
با نگاهی شبیه تردیدند مثل آیینه‌های تکه تکه

سایه‌ای مانده از تو در راه است
پشت هر پنجره تماشاگر
مثل شعری که جا گذاشته‌ای روی دیوارهای یک دفتر

خانه ام را گرفت طوفانت با نسیمی اگر برگردی
شاید این قایق شکسته شود شاید اما دوباره برگردی

باغ خشکید برگ‌ها افتاد شاخه‌ها سر به سنگ می‌کوبند
مرغ ها بال بسته در قفس اند حیف این شاخه‌ها که بی سودند

با صدای تو در دلم طوفان با سکوتت شکسته‌تر بودم
در نبودت ولی همان مردی که برایت همیشه تر بودم

پرده افتاد از تمام صحنه نور خاموش شد صدا خوابید
در تماشای رفتنت مردم و جهان از نفس افتاد و برید

تا ابد مانده‌ایم در تصویری که نه لبخند داشت نه فریاد
تو گذشتی شبیه یک سایه من شدم مثل سایه‌ای در باد

قصه‌ام را بخوان ولی آرام آخر این جنون مرگ است
پرده‌ها را بکش که دیگر نیست مرد این قصه مرده دور از وقت

محمد خوش بین
ZibaMatn.IR
خوش بین
ارسال شده توسط
ارسال متن