سه شنبه , ۶ آذر ۱۴۰۳
محبوب ابدی مندوست داشتن تو بزرگترین لذت در دنیاستمن این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در دنیا دوست دارمتمام لحظات بی تو رابا تو به تنهایی گذرانده اممن با یاد همان روزهایی که در کنار هم بودیمسالهایی که بی تو گذشت را زنده مانده امهر گاه به تو فکر می کنم صدایت قلبم را به تپش می اندازدنبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمی کندهیچ چیزی جای تو را نمیگیرداحساس تنهایی می کنم وقتی کنارم نیستیبگوبدون تو چگونه لحظه ها را سپری...
بیا تا برات بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ استو تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کردو خاصیت عشق این است...
شب اگر باشد ومِی باشد ومن باشم و تو به دو عالم ندهمگوشه ی تنهایی را...
هیچ کس با من نیستمانده ام تا به چه اندیشه کنممانده ام در قفس تنهاییدر قفس میخوانم چه غریبانه شبیستشب تنهایی من...
خدایا مواظبش باش ولی فقط ی خواهشی ازت دارم...ی شب مست مست تو بغل ی غریبه...بدجوری یاد من بندازش......
همیشه آخر شدنم بد نیست ..اینکه مثلا عشق اخر کسی باشی که دوسش داری .....
دوای بعضی از دردا مبتلا شدن به یه درده دیگست !!!...
بعد از رفتنش موهایم را ازته زدم! دیوانه ام میکرد خاطره ی دستانش........
سردش بود!دلم رابرایش سوزاندم!گرمش که شد باخاکسترش نوشت خداحافظ ......
همه ماهر شده اند...یک نفر هزاران نفر را,با هم دوست دارد...!اما من!ناشیانه به یک نفر,دل میبندم هزاران بار️️...
ما همه مان تنهاییم،نباید گول خورد،زندگی یک زندان است ،زندانهایی گوناگون ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند وبا آن خودشان را مشغول می کنند بعضی ها می خواهند فرار بکنند دستشان را بیهوده زخم می کنند و بعضی ها ماتم می گیرند ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم همیشه باید خودمان را گول بزنیم ولی وقتی می آید که آدم از گول زدن خودش هم خسته می شود...
اینجا پر استاز نبودن هایت ؟این طعم تنهاییعاقبت یک شبمن راسخت دیوانه خواهد کرد...
Je pensais à toi tellement plustu Existes juste dans mon esprit pas dans la réalitéاونقدری به تو فکر کردم که دیگهفقط تو فکرم وجود داری، نه در واقعیت...
Disaster is someone who everything remindes her lover...و فاجعه فردیست که همه چیز او را به یادمعشوقه ی رفته اش می اندازد......
من آن شمعم که با سوز دل خویش فروزان می کنم ویرانه ای رااگر خواهم که خاموشی گزینم پریشان می کنم کاشانه ای را...
هر آنچه دوست داشتمبرای من نماند و رفت…امید آخرین اگر تویی!برای منبمان….....
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیستسرت را بالا بگیر و لبخند بزنفهمیدن احساس کار هر آدمی نیست!...
هیچ وقت بی خداحافظ کسی را ترک نکن نمی دانی چه درد بدی است پیر شدن در خم کوچه های انتظارورود...
اکنون که بدون تو نشستیمبا خاطره هایت همه جا دست به دست ایم...
میروی یک روز و با خود میبری روح مرا...
اگه نبودم بهم قول بده واسه هیچکس اونجور که با من مهربون بودی،مهربون نباشی...
برو آنجا که تو را منتظرند... قاصدکدر دل من،همه کورند و کرند ......
بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیستشب چنین روز چنانآه چه مشکل حالیست...
دوسِت دارم به اندازهیِ تمومه آدمایِ دوست نداشتنیه زندگیم..!...
فقط ویترین خوبی باش ،این روزا دیگه کسی به ذاتت و ته دلت کاری نداره...
زیر خودم را خط کشیدم که مهم باشم.اما دیگران فکر کردند غلط املایی ام پاکم کردند....
همیشه هم حذف کردن راهِ چاره نیست...گاهى باید بعضى ها را نگه داریم،تا زل بزنند به خوشبختىِ مان...که ببینند بعد از آنها،زندگى همچنان ادامه دارد!...
و خواب آخرین نشانی استکه هر شب می روم تا تو را در آن پیدا کنمشبت بخیر...
میان خواب و بیداریشبی دیدم خیال تواز آن شب واله و حیراننه در خوابم نه بیدارم...
دوش در خوابم در آغوش آمدیوین نپندارم که بینم جز به خواب...
غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست لحظه ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت...
اسراف کرده ایم خودمان را به پای عشقچون کودکی که در پی یک توپ پاره بود...
سر پیری اگر معرکه ای هم باشدمن تو را باز تو را باز تو را میخواهم...
نفسم بند نفسهای کسی هست که نیستبی گمان در دل من جای کسی هست که نیست ...
شدهای قاتل دلحیف ندانی که ندانی...
بغض پنهان گلویم شده ایهرشب از دوری تو می میرم...
اینجاصدای پا زیاد می شنوم اما هیچکدام تونیستی، دلم خوش کرده خودش را به این فکر که شاید بی صدای پا بیایی!!!...
در شب های خوشبختی تو سهم من تنهایی است در دل من اما فقط آرزوی توست️تولدت مبارک . . ....
گیرم که حرام است لبی تر کنم از تو پیش نظرتتشنه بمیرم چه؟حلال است ؟...
ی زمانی میرسه که بهت ثابت میشه من مثل بقیه نبودمولی همون زمانم برای من ثابت میشه تو مثل بقیهای...
شمع ‚ ای شمع چه میخندی ؟به شب تیره خاموشمبخدا مُردم از این حسرتکه چرا نیست در آغوشم...
دل به دلبر دادم و ، دلدٖار ، دل را ندید دل به دلبر دل سپرد ،دلدار ،پا از دل کشید دل به دنبال دلش ، دل دل کنان ، دلخونِ دل دل شکست و تیره روزی شد نصیب دل ،دلا...
رَفت آن تازه گُل و ماند به دل خار غمشگُل کجا جلوهگر و سرزنش خار کجاست؟...
گاهی باید یاد گرفت همیشه دلی که برایت می تپد، ماندگار نیست، باید یاد گرفت که قدر بعضی از لحظه ها را بیشتر دانست. باید یاد گرفت گاهی ممکن است آنقدر تنها شوی که هیچ چشمی اتفاقی هم تو را نبیند....
هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ایاما دل بشکسته ام ، نشکست پیمان تو را...
رفتی ای آرام جان آتش بجانم کرده اینشتر غم را فرو در استخوانم کرده ای...
دیشب آرامکنار گوشم زمزمه کرددوستت دارمنه تا آسمان هفتم که عیسی رفتنه تا آسمان نهم که محمدمن تا خود خداپرواز کردم...
بی تو تاریک نشستمتو چراغ که شدی ؟!...
ما به هر کی پروبال دادیمپرواز کرد از اون بالا رید رو سرمون...
و دلی که میگیرد ، بی هیچ دلداری....:)...