به گوش ام خش خش پاییز زرد است دل ام میعادگاه زخم و درد است نمی آید صدایی از در و دشت هوا بس ناجوانمردانه سرد است
خش خش صدای پای خزان است یک نفر در را به روی حضرت پاییز واکند