از چکه چکه ی اشکِ فراق قندیل بسته است غار سردِ دلتنگی ام
به مهمانیِ برکه ها بیا به شب سپرده ام یلدا شود
ماهرانه می ربایند هوشیاری ام را همدستِ خیالت شده این شب های بغض آلود
دانه دانه خون گریست بغضِ پاییزیِ یلدا را تنها اناری که در دلم ترک برداشته بود