پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو مثل کمپرس سرد روی کبودی های دستی،یه چیزی شبیهِ بغل محکم بین یه عالمه خستگی.همون قدر قشنگ و دل چسبی، همون قدر پناه.با داشتنِ تو می شه قشنگ ترین لبخندِ روی لب رو داشت. تو با همه ی این آدمای خسته کننده فرق داری. تو امیدی، حال ِ خوبی. تو مثل پتویی وسط زمستون.تو یه قابِ عکسی روی میز کارم، که دوست دارم همیشه نگاهت کنم. باش، این روزا باش، همیشه باش.تو فقط باش....
تو را بی روسری دیدم عجب طوفان دل چسبی تشکر باد تابستان، مراد این دلم دادی!...