ای از ورای پرده ها تاب تو تابستان ما ما را چو تابستان بِبَر دل گرم تا بُستان ما
امشب بیا و خستگی هایم جواب کن یک یک نوشته های دلم را حساب کن بی مهری ات مشابه کابوس بود گذشت شکر خدا که آمدی ترک عتاب کن از دودمان لطف نگاهت کمی به من یا که به ناز و حلقه ی مویت عذاب کن با تاب موی تو...
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بد مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیره برفه !!!!! درسته که هوا رو گرم نمی کنه ولی تورو دل گرم میکنه