ماهِ شب از قابِ چشمانِ بسته میگذرد و واژهها مثل ماهیهای بلور در ذهنم شنا میکنند. بر شانهی باد ردی از نقره میکشد و خواب، به شکلِ پروانهای تار در نورِ او ذوب میشود...