پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ذولجناحاسبی رسید و شیهه بکوی حرم کشیدگرد و غبار و واهمه روی حرم کشیدچشمان کودکان که پر از آه و ناله بودشطی ز اشک دیده بسوی حرم کشیدخون می چکید از بدن پر شراره اشفریاد بی امان ز عدوی حرم کشیدجامی ز خط و خال گل سرخ روزگارنوشید و جرعه ای ز سبوی حرم کشیددر قحط آب و سجده خورشید راستینعطری ز سیب و لاله ببوی حرم کشیدبا کاکلی که غرقه بخون داشت ذولجناحنقشی به رمز و راز مگوی حرم کشیدفریاد بود و ناله که معصومی عاقبتبر چهره خاک غم...
افتادی از رو ذوالجناحرو خاک سرخ قتلگاهخیمه ها بی پشت و پناهوای عمو...