پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اینقدر مرا با غم دوریت نیازاربا پای دلم راه بیا قدری و بگذار ...این قصه سرانجام خوشی داشته باشدشاید که به آخر برسد این غم بسیار...
کاری که نگاه تو شبی با دل ما کردبا خلق نکرده استنه چنگیزنه تاتار...
من زنده به چشمان مسیحای تو هستم...
هر روز منم بی تو ومن بی تو و لاغیر ....تکرارو تکرارو تکرار و تکرار ......