پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از «تو» ممنونمکه دوستت دارم!تومیتوانستی جورِ دیگری باشی،جوری که...هرگز نتوانم دوستت بدارم...!...
بار اول که دیدمتچنان بی مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت میشدم..!...
حرف هایمان را زدیمو چای مان از دهن افتادچراغ های کافه را هم که خاموش کرده اندو هنوز زیباییتبند نمی آید......