متن خاموش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاموش
**خاکستر**
زبانم سوخته است،
نه سیب را میشناسم،
نه باران را.
دلم سوخته است،
نه دستی مرا میگیرد،
نه صدایی مرا میخواند.
در راهی که از دود پوشیده شد،
پا گذاشتم،
بیآنکه بدانم
به کدام سمت میروم.
و در پسِ بادهای سرد،
چیزی فرو ریخت،
شاید من بودم،
شاید باوری...
**سوختن**
زبانم سوخت،
و طعم جهان را گم کردم.
دیگر نه سیب،
نه بوسه،
نه باران...
هیچچیز مثل قبل نبود.
دلم سوخت،
و هیچکس نفهمید.
نه دستی آمد،
نه آوازی،
نه حتی سایهای بر دیوار.
حالا من ماندهام،
با زبانی که نمیچشد،
و دلی که دیگر
هیچچیز را باور ندارد...
**زخمِ بینام**
دیگر نمیپرسم،
نمیخواهم بدانم
که این درد از کدام سایه افتاد
بر تنِ خستهام.
دیگر نمیگویم،
چرا که واژهها
در گلوی شب گیر میکنند
و هیچ سحری
برایشان راهی نمیگشاید.
تنها در گوشهای مینشینم،
در دلِ خاموشترین ساعت،
جایی که زخمها،
آهسته
در رگهای شب شنا میکنند.
حقم...
تو را دوست میدارم
تو را دوست میدارم
بیآنکه بدانم چرا
بیآنکه بدانم چگونه
چنانکه برگ،
باران را دوست میدارد
و دریا،
صدای باد را.
تو را دوست میدارم
در سکوتی که میان ما جاریست،
در کلماتی که هرگز گفته نشد،
در نگاهی که از مرز شبها عبور کرد
و...
به زبانی غیر مادری
با الفباهای بیگانه به مفهوم
لبریز از واژه های معلق
شعری خاکستری را
پیچیده در لفافه ی اندوه
برایت هجی خواهم کرد
که به هنگام سخن
زبان را در حنجره فرو بکشد
آتش فشان به گوش باایستد
رعد لکنت بگیرد
و سیل طغیان کند
میگریزم از...
تفنگ دوست ...
خرابه خانه ای متروکه ام خاموش و تاریکم
به تنهایی تهِ یک کوچه ی بن بست و باریکم
به تخته وایت بُرد گوشه ی انبار می مانم
که مدت هاست خشکیده تمام رنگ ماژیکم
مثال بهترم باشد ... خیابانی دوسر بسته
جدا از طرح های زوج یا...