متن رمانتیک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رمانتیک
به خیابان که میروی دلشوره میگیرم. راستش را بخواهی میترسم!
مبادا از لای آن همه چشمی که تورا میبیند،کسی تو را نگاه کند و یا در خیال خودش تو را ببوسد.
مبادا هنگام بوییدن عطرت چشم هایش را ببندد و یا تورا به دیگری نشان دهد.
مبادا کسی غیر از...
چه رمانتیک است /
رسیدنِ باد /
به مانتوی ((«چشم دکمه ای»)) /
و تاکسی های شهر /
که لبِ پیاده رو
یک
به
یک
غش می کنند /
و چه رمانتیک تر است
سکوتِ من
و
سکوتِ خیابان !
«آرمان پرناک»
جز تو ...
دربِ دل باز است و جز یک تو میانش هیچ نیست
روز و شب جز اسم تو وِردِ زبانش هیچ نیست
عمرِ رفته نَشمُرَد، گر صد هزارانش برفت
جز خیال و فکر تو وصفِ زمانش هیچ نیست
تا که حرفی، صحبتیاز عشق جاری می شود
جز صفای...
نباشد، جفای وفا، باورم
نگردد، به غیراز، صفا، در سرم
از احساسِ شورش مدارِ جنون
شرربار شد، ریزشِ ساغرم
زهرا حکیمی بافقی، (الف احساس)
🌿❤️🌿
نباشد، جفایت؛ «گلم!» باورم
نگردد، به جز، مِهرِ «تو»، در سرم
از احساسِ پاینده در جامِ دل
تو سرشار کن: کام و هم، ساغرم
زهرا حکیمی بافقی
کتاب دل گویه های بانوی احساس
قلبم به هوای تو زند شورِ نفس؛
حسّم به جز از «تو» نکند میل به کس؛
زیباست نگاهی به دلِ من که فقط،
محتاجِ نگاهِ دلِ «تو» باشد و بس...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
🌺❤️🌺
یک روز که دور نیست
به سینه می فشارمت
آنقدر که استخوان هایت
در سینه ام حل شود&
و با هر نفس کشیدنت...عطری از دوست داشتن
در فضا پراکنده شود&
یک صحنه درام رمانتیک
با اغازی از بوسه^
atefeh.mokhtari
حال دلم خوب نیست...
منم و یک فنجان چای...
تکیه داده ام ،
به پشتیِ قدیمیِ قرمز اتاق...
چند بیتی شعر سروده ام
از برق چشمانش...
از سکوت پر از رضایتش...
صدای کلاغ های سرگردان
بر فراز آسمان خانه
خبر از اتفاق غریبی می داد.
اتفاق افتاد...
آن هم چه...
„اندر طلب مطلوب„
کتاب به من میگفت شمس در همه زمان ها هست، فقط در کالبد های مختلف، و مکان های مختلف...
به ازای هر شمسی که میمیرد، یک شمس تازه متولد میشود.
امیدوارم یک روز، یک جا در این کره خاکی تو را ملاقات کنم؛ وقتی که منتظرش نیستم،...
بیا به منظرِ چشم های منتظرم
بهار تازه و مرطوب را نظاره کنی
دوباره پلک بزن در نگاه ساکت من
که آسمان شبم را پر از ستاره کنی
اگر تو خواسته باشی فدای چشم تواَم
نشسته ام که به سویم فقط اشاره کنی
ببار بر منِ پاییزی ای هوای لطیف...
آهِ شب واندوه ، اگر که اثری داشت
این تیره شبِ غصه یقینا سحری داشت
ای کاش که در منطقِ چشمانِ سیاهت
ققنوسِ غزل های دلم،بال و پری داشت
در معجزهِ چشمِ تو کافر شده این دل
ماهِ رخِ زیبایِ تو... شق القمری داشت
از روزِ ازل\عشق\ درونِ گِلِ ما...
اگر روزی من نباشم
دنیا سر جایش خواهد بود...
گلها بی من خزان نمی شوند...
خورشید یادش نمی رود که طلوع کند...
اما...
جای مرا در قلبت ، کسی نخواهد گرفت...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)