آن مرد آن روزهای ناپدید شده را به یاد می آورد مانند نگاه کردن از یک پنجره ی غبار گرفته... گذشته چیزیست که او می تواند ببیند ولی نمی تواند لمسش کند و هر چه که می تواند ببیند...تیره و تار و درهم است.
نیمی از زندگانی انسان با ناگفته فهماندن، برگرداندن سر و سکوت می گذرد.