بچه که بودم همیشه دلم میخواست دوچرخه داشته باشم چون عاشق دوچرخه سواری بودم وقتی می دیدم یکی دوچرخه داره، خیلی ناراحت می شدم ، چون منم دلم میخواست یکی از اون دوچرخه ها داشته باشم، یه دوچرخه که مال خودم باشه، کسی ازم نگیرتش، یه دوچرخه که برم توی...
تمام دنیایم زیر و رو می شود از خود بی خود میشوم وقتی که می بینم آن چشمان قهوه ای رنگت را زهرا صحراگرد
و چه کسی خواهد فهمید در این حوالی از دلتنگی من؟؟؟
آدم های زیادی به زندگی ا ت می آیند و می روند اما آدم های خوبِ زندگی ات را در زمان مناسبش پیدا میکنی! همان هایی که ماندن را بهتر از رفتن بلدند! آن ها دلیل حال خوبت خواهند شد! آن ها می آیند تا قصه ی ماندن را جورِ...
بیا جانم دستت را به من بده بگذار روزگار هر چقدر می خواهد پاپیچ مان بشود وقتی که دستهایمان بهم گره خورده، دیگر هیچ دلیلی برای اضطراب قلب هایمان نیست!
به او بگویید مرا به بودنش کافیست!