پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
محبوب من، زیباترین آینه چشمهای شما بودزمانی که خودم را در آن می دیدم!...
جزو ه ات را دزدیدملابه لای نوشته هااز نقطه ای تا نقطه ی دیگردنبال تو می گشتمهر جا که دستانت کاغذ را لمس کرده بودمی بوسیدم و به آغوش می کشیدمصبح که می شد تمام تنم پر از درد بودخیال بودنت بر مغز استخوانم بوسه می زد...