متن دستانت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دستانت
دستانت، دستی از مهربانی و عشق،
که در آن، دلِ من گم می شود و می یابد خود را.
هر بوسه ات، شعری است بی پایان،
که در آن، من و تو در هم می رقصیم و جهان می میرد.
تو همان یاری که در حضورش،
جانم زنده می ماند...
گاهی دست هایم
می کوشند
در جیب های شلوارم
دستی پیدا کنند
که تصادفاً راه گم کرده است
طفلکی ها حق دارند
پس از سالها کار و تلاش
از عصاگری، برای چانه ی یک شاعر گرفته
تا شغلِ شریفِ اشک پاک کُنی
دستی پیدا کنند
آس نشان
دستی که کامل...
دستانم دستانت را لمس کرد
و با حضورت
یک واژه دیگر به نام تکیه گاه
هم معنی تو
به واژه نامه ، اضافه شد.
دست هایت مهربان تر از چیزی هستند که فکرش را کنی،
دستانت خیلی به من می چسبد!
در آن ها غرق می شوم به آن ها پناه می آورم؛
دستانت گرمای وجود مرا شعله ور تر می کنند،
معشوقم به دستانت ببال!
《 اگر روزی از روزها آن ها را...
دستانت را،
با تمامی گرمای آن، می گیرم و پرواز می کنم به رویایی که هیچ بالی نمی خواهد؛
تا تو دستانت را در امتداد دستانم قرار دهی و با من هم دست شوی.
دست هایت مهربان تر از چیزی هستند که فکرش را کنی،
دستانت خیلی به من می چسبد!
در آن ها غرق می شوم به آن ها پناه می آورم؛
دستانت گرمای وجود مرا شعله ور تر می کنند،
معشوقم به دستانت ببال!
《 اگر روزی از روزها آن ها را...
دستانت را می خواهم، برای به دوش کشیدن قلبم.
ارس آرامی
ط
▪️
صدف سفید چشمانت مروارید سیاه رنگی را می پروراند
گیسوی پر کلاغی ات را به ماه کامل صورتت بپاشان تا بار دیگر همه ی مردم شهر از گرفتن ماه دلواپس شوند
تا بار دیگر ثابت شود که دنیایی در دست توست
امیدوارم من آن کشتی خجسته باشم که...
سفیدی موهایم را
قیچی بزن
و سیاهی شب را
گره بزن
به ستاره های آسمانِ خیال
شاید
شفا داد دستانت
جسمی را که سال هاست
خورشید را در آغوش نگرفته است.
اینبار که موهایم را گرفتی
کمی آرامش
چاشنی قیچی ات کن
بگذار کمی عشق
همراه دستانت
جان ببخشد
به مُردگی گیسوانم
شاید خورشید
دوباره طلوع کند
در تارو پودِ موهایم
چترِ دستانت را،
سایه سارم کن؛
تا احساسم،
رها گردد،
از دستِ باران دلتنگی!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.
تمام جاده ها را ختم بخیر می کنم…
و آن قدر دسته گل به آب خواهم داد،
تا دستانت برای دستانم، تنها شوند!
لبم را تا به مهرت باز کردم
به نامت عشق را آغاز کردم
چو دستم را به دستانت سپردم
ز شوق روی تو پرواز کردم
-اعظم کلیابی
-بانوی کاشانی
نه به این فکر نکن
چون چشمات برق میزد
جذبت شدم
چون قد و قامتت رعنا بود
جلبت شدم
نه اشتباه نکن
بازهم نه به خاطر اینکه زیبا آواز میخوندی
نه اینکه تنومند و قوی بودی
عاشقت شدم
فقط اون لحظه ای
که روح رنجور و خسته ام رو بوسیدی...