جزو ه ات را دزدیدم لابه لای نوشته ها از نقطه ای تا نقطه ی دیگر دنبال تو می گشتم هر جا که دستانت کاغذ را لمس کرده بود می بوسیدم و به آغوش می کشیدم صبح که می شد تمام تنم پر از درد بود خیال بودنت بر مغز...
خط خوب جزوه هایش شهرهٔ دانشکده ست من ولی خطی ندیدم خوش تر از خط لبش!
ای که بردی جزوه ام را اشتباهی، پس بده جز فراموشی ندارم من گناهی، پس بده روسیه گردم بدون جزوه من در امتحان از برای من مخواهی روسیاهی، پس بده روز وشب چشمم براه جزوه می باشد، بیا گر تو هم داری چو من چشمی براهی، پس بده صد کلاه...