پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به خداوند بگو .... حال جهان خوب نبودحال ما ، حال زمین ، حال زمان خوب نبودآدمک ترس از این داشت که انسان بشودگفته بودند ، برایش هیجان خوب نبودبرگ تقویم به دست چه کسی رنگ گرفت ؟تا ابد زرد ، خزان پشت خزان ، خوب نبودگِله از گرگ چرا ....؟ گَله اگر گم شده بودذات سگ های نگهبان به گمان خوب نبودبه خداوند بگو : گشنه نماندیم ولی ...جگر خون شده لای غم نان ، خوب نبوددلِ سیر از دو جهان را به که میبخشیدیم؟شیشه ی عطرِ پر از دردِ گ...
نه زیبا بودنه مهربان ،هیچ هم چشم های گیرایی نداشت !کجاست ببیندکه پناه میبرم به دروغاز شر دلتنگی ...مداوا میکنم دلتنگی ام را با دروغ ، آری :نه زیبایی ، نه پُر مهری ، نه چشمی دلربا داری!...