شده یک روز دلت تنگ شود بغض کنی فکر تو گنگ شود منگ شود بغض کنی شده آوار شود شعر و غزلها به سرت غم تو ساز بد آهنگ شود بغض کنی اعظم کلیابی
ترا من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم ترا من چشم در راهم