جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
دیگه با کسی ندارم حرفی که بزنم به فکر اینم که شعری رقم بزنم بریدم ز همه ، جدا خلوتی دارم شعر میخوانم و دفتر ورق بزنم خیال گل خشکیده لای دفتر دارمغرق خیال بودم در خیال تو غلت بزنم آه من دیوانه چقدر از تو خاطره دارم آمدم یاد آن روز با تو خاطره رقم بزنم.......