پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لحظه به لحظه بودنت دریغ می کند مرا امشب و این ثانیه ها حریص می کند مرانگاه میکنی به من صدا میزنم تو راو این صدایی خواندنت و این هوای بودنت و این گناه دیدنت حواس می برد ز من خراب می کند مرا...
عنوان شعر : بارون تنهاییباز بارون، یه هوایه آروم نشستن لب پنجره با یه قلب داغونبازی با صدای نادون به یاده خاطره هامونمینویسم خنده هاتو با زلاله چشم گریوندوباره ودای بارون دوباره اسم خیابوندوباره نگاه مجنون دوباره چشای حیرونبسته شد یاد دقایق خسته شد بند حقایقدوباره بوی شقایقدوباره حس یه عاشقمحمد صالح خوب...