زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
اشعار صامد ( محمد صالح خوب )
شعر ها و دلنوشته های محمد صالح خوب تخلص : صامد
عاقبت درمان نشد درد نوشتن در دلم
ظاهراً پیش از تولد فکر آن در من شده
این همه شوق نوشتن ناگهانی شد؟ نه خیر!
خوشه ها بر هم شدند و حاصلش خرمن شده.....
متن صالح خوب
از خیالِ دیدنِ چشمانِ پاکِ نابِ تو
می کشد هرشب زبانه ، خواب من بر خواب تو
-- -- -- -- -- -- --
یاد آن دفتر شعری که دگر باز نکردم.....
متن صالح خوب
قصه به قصه خواندنت
هجومِ هجمه های درد
به وقت شب نماندنت
حسرت بوسه های تر
به کعبه گاهِ دامنت
به می شکاندن از سر
لبش به لب نهادنت
به من ، به تو ، به غم
به عاشقان
به تکّه های جانِ من
به جانمازِ فاسقان
که غم خدایِ من نبود
جوانه های درد تو ...
متن صالح خوب
خویش از خویش برانم که کجا را برسم ،،،،،،،،،،،،،،،،
غصه بر غصه گذارم که کجا را برسم ،،،،،،،،،،،،،،
هرکجا را برسم باز بگویم که کجا را برسم ،،،،،،،،،،،،
به کجا راه رسم باز نگویم که کجا را برسم ،،،،،،،،،،،،،
....
متن صالح خوب
از عشق رمیدیم و دمیدیم و جدایی خواستیم
در کوی دل از ماه ثنایی خواستیم
در مزرع عشق چریدیم و شب هنگام خزان
می در بر میخانه گذاشتیم و خدایی خواستیم...
متن صالح خوب
خواب دیدم خواب بودی قصّه ای در قاب بودی
مثل شبنم های سرخ گونه ای شب تاب بودی.
یاد کردم بودنت را ، نیمه شب بوسیدنت را.
ناگهانی که تمامِ شب ، لب هایِ تو بود
و تمام قصّه ها ، یِکّه در خوابِ تو بود
قابِ این قصه شکست...
متن صالح خوب
در مکتب حقیقت ،عشق است چون گدایی وداع ندارد این عشق آخر که بی نوایی ...
متن صالح خوب
بی تابم و از عشق دگر خواب ندارم من ترسم از آن بود که شبِ بی تو مهتاب ندارم. ...
متن صالح خوب
در نگاهِ حسرت انگیزِ دلم ساقیان درد هی دف میزنند
گفته بودم میروی اما دلم مثل اکنون هی نظرپس میزند
میروی وآخر این قلبِ غریب با نبودت هی غریبی میکند
خاطرات تلخ دیروزت دگر در خیالم دلفریبی میکند ....
متن صالح خوب
زندگی بال پرندست، قفس میخواهد. زندگی حسرت مرد است، نفس میخواد.
زندگی باغچه عشق، زندگی پنجه دریا، زندگی خار بیابان، زندگی خاری صحرا ................
متن محمد صالح خوب
امشبو بمیرم بزا دستاتو بگیرم
بزا باز یبار دیگه پایه خنده هات بشینم
بزا با چشای خستم صورت ماهتو ببینم
بزا غنچه های دردو با غبار گریه هات بچینم
بزا با بارون گریه، خیابونا رو گِل بگیرم
بزا اون قند لباتو توی قندونم بچینم
بز...
متن محمد صالح خوب
گاهی حس میکنم نفس هایم مامور شده اند تا آغوش مرگ را نزدیک و نزدیک تر کنند. سوزش زخم های سرنوشت لحظه به لحظه زندگی ام را فرا گرفته
غروب هایی ک با چشمان خسته ام بر رفتار خاطراتم نقش می بندد و صبح هایی ک رگ های بدنم قبول دارش نیستند.
گاهی حس میکن...
متن محمد صالح خوب
زندگی کاغذ خود را من فرض کرد ؛ قلمی از جنس آهن، جوهری از جنس آتش؛هرچه را میخواست بر من روا کرد...
متن محمد صالح خوب
شاید این عصرِ غم انگیز،دل انگیز شود
شاید این ثانیه ها خاطرِه شیرین شود
شاید این دفتر شعر طمع مور شود
شاید این چاه عمیق کفنِ کور
و چه می داند دل به کجا خواهم رفت
به کدامین سو، به کدامین سمت....
متن محمد صالح خوب
لحظه به لحظه بودنت دریغ می کند مرا امشب و این ثانیه ها حریص می کند مرا
نگاه میکنی به من صدا میزنم تو را
و این صدایی خواندنت و این هوای بودنت و این گناه دیدنت
حواس می برد ز من
خراب می کند مرا...
متن محمد صالح خوب
برگشتم و دیگر جایی برای خواب نبود. برگشتم و دیگر چشمی در انتظار نبود، دستی در احتضار نبود
ماهی در آب نبود حدسم سراب نبود
جام شراب نبود حقم حساب نبود
محمد صالح خوب...
متن محمد صالح خوب
عنوان شعر : بارون تنهایی
باز بارون، یه هوایه آروم نشستن لب پنجره با یه قلب داغون
بازی با صدای نادون به یاده خاطره هامون
مینویسم خنده هاتو با زلاله چشم گریون
دوباره ودای بارون دوباره اسم خیابون
دوباره نگاه مجنون دوباره چشای حیرو...
متن محمد صالح خوب