اشکمان را طاقتی نمانده است از ضجه های دردی که ما را در برزخی به درازای عمر در ماتم نشانده است چگونه باز گویم از روزهایی که در هجوم هجری جانگاه که آن را پایانی نیست آه تحملی نمانده است؛ در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن در نارفیقی...