اشکمان را طاقتی نمانده است از...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

اشکمان را طاقتی نمانده است از ضجه های دردی که ما را در برزخی به درازای عمر در ماتم نشانده است چگونه باز گویم از روزهایی که در هجوم هجری جانگاه که آن را پایانی نیست آه تحملی نمانده است؛ در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن در نارفیقی بغضی سنگین و گسستن تکیه گاهی مطمئن، ای کاش رفتن نازنین مان را بازگشتی و فراق ایشان را صبری و دریای دردمان را مرهمی بود.

مهدی ابراهیم پورعزیزی
ZibaMatn.IR
اشعار و تصنیف
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

دلتنگی و اندوه عمیق در این متن موج می‌زند. نویسنده از دردِ جدایی و فقدانِ عزیزی گله دارد و تابِ تحملِ این مصیبتِ بی‌پایان را ندارد. او آرزوی بازگشتِ فردِ از دست رفته، صبر در برابرِ فراق و التیام برای زخم‌های عمیقش را دارد.

ارسال متن