متن فراق یار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فراق یار
دل به سودای تو بستیم، رها نتوان کرد
جان به بوی تو سپردیم، جدا نتوان کرد
این چه عشقیست که در جان و تنم ریشه زده
گر شود خاک تنم، باز فنا نتوان کرد
سینه مالامال درد است، چه درمان جویم؟
زین همه زخم که بر دل شده، دوا نتوان...
دیدنت رویا شد و بودن کنارت سختتر
دل ز عشقات میبَرم، اما به یادت بیشتر
اشکمان را طاقتی نمانده است از ضجه های دردی که ما را در برزخی به درازای عمر در ماتم نشانده است چگونه باز گویم از روزهایی که در هجوم هجری جانگاه که آن را پایانی نیست آه تحملی نمانده است؛ در دل گریستن و به زبان هیچ نگفتن در نارفیقی...
تا ڪے بـہ בلم حسرت בیـבار تو مانـב،
تا ڪے نگهم چشم بـہ راہ تو بمانـב.
چگونه انصاف است،
بدون تو زیستن.
رفـتـے و با رفـتنت،
این هجـر بے پایان ما شـבت گرفـت.
به جان و دل هنوز هست شور عشق و عاشقی
لیک از فراق یار به خلوت خویش درد میکشم
گویند به ظاهر خوش خوشان عشقم گشته است
لیک جام شراب عشق بسان زهر میچشم
مستی رسیده است به چشم و اشک و جان من
چون شراب عشق با تلخی غمت...
هر بار که چشم من ومن درآیینه دل به هم دوخته شد
از سوز دل و عشق، دل آشفته شد
اشکی که ز چشم ما روان گشته بود
چون گوهر شبچراغ، افروخته شد
در آیینه نگاه تو دیدم خویش
کز دیدن روی تو، دلم سوخته شد
هر لحظه که از...
سلام من برسان ای نسیم باد صبا
بدان دیار که آنجا مقام یار مَنَست
نیازمندی من عرضه دِه به حضرتِ یار
چنانکه لایق این عهد استوار مَنست
و گر ملول نگردد بگویش آهسته
که در فراقِ رُخَت، زیستن نه کار منست