پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آخرششکوفه بر ویروسپیروز خواهد شدو آنگاهمامن و توسرمست و قدم زنانپر می کشیم به کوچه باغ های اقاقیآنگاه می خندیم به همه یاین همه تلخی و تلخ کامیکه دست های ما را از هم جدا کردمی خندیم به روزی کهتو نخستین بار سرفه کردیسرفه های مداومگفتی نفس م تنگ استو من از دلهره نفس ام درجا بند آمدگفتی مثل این که تب دارمو من از حرارت قلب تهمان جا ذوب گشتماکنون بهار آمده رفیق، برخیز!برپاخیز و بر نوبهار سلام کنیادت هست ...