متن دلهره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلهره
جنگ،
نه آغاز دارد
نه پایان...
در هیاهوی گلولهها،
کودکی، بینام،
رویاهایش را به خاک میسپارد...
مادری،
با چشمانی پر از دلهره،
تابوت خالی را نوازش میکند...
مردی،
با زخمهایی نه بر تن،
که بر خاطره...
و زمین،
که دیگر نای روییدن ندارد،
از خون اشباع شده.
جنگ،
سکوت را...
هر شب دلهره ی نداشتنت
خواب را از چشم هایم می رباید
ای کاش نبودن هایت تمام می شد
و قلب هایمان در آغوش هم می تپید
باران احساس
از ابر چشم هایم می بارید
و تو با گرمی دست هایت
دلم را قرص می کردی
برای همیشه داشتنت
مجید...
خاطره ها
روزی به پیش آینه سنگم زدند خاطره ها
نیش و کنایه، تیر و تفنگم زدند خاطره ها
از سمت قاب عکس سرخ و قشنگ شرابیم
زخم زبان به زردی رنگم زدند خاطره ها
مثل خزانکه برگ خشک و نزار و تکیده را
دائم به باد مغلطه انگم زدند...
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست....
فروغ فرخزاد