سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
میدانیدلم میخواهدمتفاوت تر از دیروزدوستت داشته باشممثلایک روز فقط صدایت رافردای همان روز فقطچشم هایت راروز دیگرچهارچوب آغوشت راواای از جمعهجمعه ها از سر صبح تاخود شب فقطلبخند مردانه ات را ... سوگل علیزاده...
من...جغرافیا را در رقص اندام تو فهمیده ام...
من هیچ فرقی باهیتلر موسیلینی ...ندارموقتی تو را دوست نداشته باشمجهانی را کشته ام...
خواستنت !گلیمی بودکه همیشهپاهایماز آن بیرون می زد......
دیگر دوستت ندارممی خواهم از تو بدم آید!آخر مگر نشنیده ای که می گویند"از هرچه بدت آید سرت آید"این چنین اگر که باشدبه سرم می آیی؟...