ای که از یاد تو رفتم، نروی از یادم من همان عاشق زارم که ز پا افتادم میکِشم نعش دلم را بی رمق در پی تو قطره اشکی شدم و از مژه ات افتادم
این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست در بند سر زلف نگاری بوده ست این دسته که بر گردن او می بینی دستی ست که بر گردن یاری بوده ست