[برای کرکوک، که چشم و دل و جانمان است] این عراق، این طاعون خفته میان دجله و فرات، این فاضلاب متعفن از بغداد خارج شده، با سنت و تاریخ ننگین، زنده به گور کردن دخترانش و تمدن شرمآور مملو از کنیز و غلام و بردهاش، با آن همه سهم از...
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی سری که بر سرِ نی شد به جرم حقطلبی سرت شریفترین سجدهگاهِ باران است سرت امانتِ سنگینِ روزگاران است منم مسافر بیزاد و برگ و...