متن خیانت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خیانت
خدانگهدار :
عشق نباید باقلبم
اینجوری تامی کردی
یه دنیاغم ودردُ
تو قلبم جامی کردی
مَنی که تنهاازتو
تو قصّه هاشنیدم
فقط خداشاهده
چه دردایی کشیدم
شاهده که چن ساله
گرفتار تو شدم
حالَم بَدِه ، خسته ام
هِی می ریزم تو خودم
آرزومه دوباره
برگردم به گذشته
وای همون...
اگه رسم روزگار برای ما عاشقا اینه
عشق و از دلا بگیر بجاش بذار نفرت و کینه
اگه دوستی نمیکردم اگه دشمنی میکردم
گله ای نداشت دل من ، رسم زندگی همینه
اما من تنهای تنها حریف لشگر عشقم
چرا هیچ کی بم نگفت که ، حریفم تو رام کمینه؟...
آدم مست
چی شد به کارت نمیام
که هی منو پس میزنی
یکی نهایت به خودت
صدتا به هر کس میزنی
یه روز ازت دس میکشم
عکستو برعکس میکشم
تو رو توی خاطره هام
یه آدم مست میکشم
اندر دل شهر، حیله شد رسم عوام
از سادگیات میبرندت به زکام
از بوی فریب است اگر شامه پر است
عیب از تو نباشد، نفس افتاده به دام
خیانتِ رفیق مثل سایهای است که در روشنترین روزهایت آرام میخزد؛
مثل دستی که روزی دستت را گرفت،
اما حالا پشتت را خالی کرده است.
خاطراتِ با هم خندیدن، قدم زدن زیر آسمانِ بیدغدغه، به تکههای شکستهی آیینهای تبدیل شدهاند
که هر بار به آن نگاه میکنی، خودت را در...
"نا رفیق"
خیانت همچون زهر است که آرام در قلبت میچکد، بی آنکه لحظهی ریختنش را ببینی. روزی به حرفهایش ایمان داشتی، به خندههایش، به قدمهایی که کنار هم برمیداشتید. اما حقیقت همچون پردهای کنار رفت و نشان داد که آن اعتماد، فقط سرابی بود در بیابانِ دوستی.
خیانت نه...
خیانت رفیق
تو، سایهای بودی که به خورشید سوگند میخورد،
و من، در آرامشِ نور، نامت را چون دعایی بیپایان زمزمه میکردم.
اما باد آمد، پردهها کنار رفتند،
و دیدم که خورشید دروغی بیش نبود—
و سایه، از آنِ دیگری بود.
ردپای دوستیات را در خاک حک کرده بودم،
اما...
اگر حاسد دو پایت را ببوسد
به باطن میزند خنجر دودستی
اورفته است وروی دلم پا گذاشته
حالا مرابه حال خودم وا گذاشته
آنکه همیشه از من و از عشق میسرود
این بار پشت جمله اش اما گذاشته..!!!
شیرین شدم در عالم عشقش ولی چه تلخ
من را میان خاطره تنها گذاشته
ازهرم عشق چیز زیادی نمانده است
جزاینکه روی شیشه...
میگه هستم ولی من میدونم پریده💔🦋
وقتی از همه ناامید بودم تو امیدم شدی
قلبی که سالها در سینهام بیدلیل میتپید زیباترین دلیلش شدی
روزها گذشتو وقتی تمامِ من شدی
قلبم را با دستهای خودت که آرزویم گرفتنشان بود خاک کردی
غریب ماندم با نوشتههای عاشقانهای که برایت مینوشتم
بعداز تو هرکس که نوشتههایم را میخوانَد...
בلتنگت که می شوم رو بـہ اسماט مے ایستم سکوت مے کنم ،بغض ماننـב چاقوے تیز گلویم را می شکافد ..
درد کل وجودم را چنگ می زند ،اسماט بغض مے کنـב به احترام اشک هایم می بارد، ارام با دل شکسته ام به اسمان می گویم در این لحظه...
[برای کرکوک، که چشم و دل و جانمان است]
این عراق،
این طاعون خفته میان دجله و فرات،
این فاضلاب متعفن از بغداد خارج شده،
با سنت و تاریخ ننگین، زنده به گور کردن دخترانش
و تمدن شرمآور مملو از کنیز و غلام و بردهاش،
با آن همه سهم از...
ساده نبودم امان از تجربه بی وفایان
می گفت من آمده ام آرام جانت باشم
آرام جانم نشد هیچ دشمن جانم شد
من
میخِ محبت را
برای قابی رویایی
به دیوارِ عشق کوبیدم،
یک نفر دیگر
کلاهش را به آن آویخت ...