شعر آیینی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر آیینی
دستهای مهربانت
سایهسارِ قلبهای خسته بود
و آفتابِ نگاهِ گرماییِ تو
آرامش دلهای شکسته را
تضمین مینمود
اینک؛ امروز
کوچههای کوفه وامدارِ تواند
ردّ پاهای مهربانت هنوز
جاریست
در شبانههای هر کوی و برزن
و نگاهِ گرمِ دستانت
چنگِ نوازش مینوازد
بر گونههای یتیمانِ بیوهزن
کودکان، امروز
در سینههاشان بسیار...
محراب، چو شد به اوج، در مسجدِ شب
خواهندهی نورِ بینهایت، علی بود
فُزتُ... بُوَد آن کلامِ او لحظهی عشق
مشتاق، به ملجاءِ شهادت، علی بود
به حکمِ امر لایزال، پیمبری؛ مباهله
چو نور طلعتِ خدا، منوری؛ مباهله
به اوجِ فضل می رسد مقام کبریائیت
جلال خلقتِ عظیمِ حیدری، مباهله
به پنج وجود صاحب کرامتِ غدیر قسم
امام و هادی و ولی و رهبری؛ مباهله
به تیغِ آب دیدهٔ نگاهِ تیزِ منطقت
که با طنینِ حیدری...
باز هم شعری دگر در وصف عشق
یک زمستان ، عشق بازی تا دمشق
فاطمه ، چون بدر زیبا در جهان
جان ما را می برد هفت آسمان
چون که زینب پا در این دنیا نهاد
پایه ی ظلم و ستم ، از پا فتاد
روز میلادش که فخر عالم...
کاش طفلت را سوی نامردان نمیبردی حسین
با سه شعبه حرمله ترسم که سیرابش کند
باز گردانش به خیمه مادرش دلواپس است
شاید امشب لحظه ی بر دامنش خوابش کند
بانوی کاشانی
اعظم کلیابی
ماه محرم تکیه تا آماده می شد
شور و شعوری در دل من زاده می شد
نامت که می بردم دلم آرام میگشت
با بیرق سرخت مرادم داده می شد
خانه سراپا تکیه بود و مادر من
آماده با چادر سیاهی ساده می شد
چادر سیاهی که برایم دوخت انروز...
باید آن روز آسمان یکباره باران می گرفت
غنچه ی نشکفته ی باغ دلت جان می گرفت
تیر بیداد ستم تا حنجر اصغر شکافت
کاش کار این جهان یکباره پایان می گرفت
کاش آتش شرم میکرد از خیام اهل بیت
تا تب و تاب دل سجاد درمان میگرفت
کاش یا...
.
شهریاری که شده قطعه حصیری کفنش
این حسبن است که آفاق شده سینه زنش
داغ او بر جگر تشنه ی صحرا باقی ست
تا سماوات و زمینند به حزن و محنش
هفت گردون به لبش زمزمه و شور و نواست
از تب غم زده ی داغ عقیق دهنش
آی...
خط پایانی این مرثیه
( در سوگ فاطمه زهرا ع)
چه کنم بعد تو این بی سروسامانی را
درد تنهایی و شب های پریشانی را
ماه من وقت غروب تو و اوضاع سکوت
سر کنم بی تو چسان عمر گران جانی را
هر سحر عطر تو از پنجره ها می...