سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
نم نمک دارم به تو احساس پیدا می کنمهی ورق بر می زنم هی آس پیدا می کنم!چشم های گرد و شیرینی که دل را می برد،من درون چشم تو گیلاس پیدا می کنم!هیچ حسی در جهان زیباتر از این نیست که،من به اسم کوچکت وسواس پیدا می کنم!در نمازم فکر می کردم به زیبایی تو،کافرم کردی بیا اخلاص پیدا می کنم!فرض کن من باشم و تو در کنار زنده رود،وای بانو...می روم عکاس پیدا می کنم!خوب گشتم هیچ سنگی لایق دستت نبود،صبر کن من عاقبت الماس پیدا می کنم!...
من یک بار مرگ را تجربه کرده امیک نفر شبیه تو، دست یک نفرکه شبیه من نبود را گرفته بود!باران هم می آمد......