دوست ترت دارم از هر چه دوست ای تو به من از خود من خویش تر دوست تر از آنکه بگویم چقدر بیشتر از بیشتر از بیشتر
من در ادای نام تو دم می زنم شعرم حرامم باد اگر روزی تا بوده ام جز با طنین نام تو شعری سروده ام
ای آرزوی اولین گام رسیدن هر چه دویدم جاده از من پیش تر بود ای کال دور از دسترس می چینمت اما به هنگام رسیدن
همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست چه کنم ؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم ؟ حرف ها دارم اما بزنم ؟ یا نزنم ؟ بزنم یا نزنم ؟ ها ؟ بزنم یا نزنم ؟
دور از تو گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود از هر چه زندگیست دلم سیر می شود
نه ! کاری_به_کار_عشق_ندارم من_هیچ_چیز_و_هیچ_کس_را_دیگر در_این_زمانه_دوست_ندارم من_با_همه_ی_وجودم_خودم_را_زدم_به_مردن
من از عهد آدم تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم تو را دوست دارم
درد؛ حرف من نیست ! درد نام دیگر من است. من، چگونه خویش را صدا کنم؟...
من جز برای تو نمی خواهم خودم را
من جز برای تو نمیخواهم خودم را ای از همه من های من بهتر منِ تو
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای
گاهی خیال میکنم از من بریده ای بهتر ز من برای دلت برگزیده ای ؟
ما گنه کاریم آری جرم ما هم عاشقیست آری اما آنکه آدم است و عاشق نیست کیست ؟
با هیچ کس جز تو نسنجیده ام تو را
در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا ، من نیز در روزگار آمدنت هستم ؟
پیش بیا پیش بیا پیش تر تا که بگویم غم دل بیشتر دوست ترت دارم از هر چه دوست ای تو به من از خود من خویش تر دوست تر از آنکه بگویم چقدر بیشتر از بیشتر از بیشتر
گاهی خیال می کنم از من بریده ای بهتر ز من برای دلت برگزیده ای از من عبور می کنی و دم نمی زنی تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
با تو تنها با تو هستم در هوایت دل گسستم از همه دلبستگی ها
قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام
صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه را دارد
دور از تو گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود از هر چه زندگیست دلت سیر می شود
آه، ای شباهت دور! ای چشم های مغرور ! این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز هم به تو برگردم ! بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم بگذار در خیال تو باشم بگذار ... روزها خیلی برای دلم تنگ است !
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ماست گله از دست کسی نیست، مقصر دل دیوانه ماست...!