متن خیال
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خیال
مرا آنچه گناهی بود، این بود...
کمی دوست داشتن تو در خیالم...
خیال او چه آورد بر سر من
که زندگی هرچه کند
خیال اوست در سرمن
باد دانههای برف را در هوا رقصاند
و من در خلوتترین خیابان شهر
با هر کدام از آنها هم صحبت شدم
تا شاید خبری از تو بگیرم...
در من منی پنهان است، با خیال درگیر..
به شاباشِ درختان
می خندد
ابری که در گوشه ی چشمم
نشسته است
هیچکس باور نمی کند
کسی که با من است
یک عروسِ خیالیِ پاییزی ست ...
«آرمان پرناک»
حالم بد است
از این عصرهای بی حوصله
وقتی حضور سبزت را
در هیچ کافه ای
نمی شود لمس کرد
و باید به ناچار
خیال شیرین آمدنت را
بر تن دلتنگی هایم ببافم
و فراموش کنم
که نیستی و
ندارمت
مجیدرفیع زاد
در من، منی پنهان
دلی بی جان
که سوزش می رود
چون تیر از پیکان
تمام آن خیالش
در بی خیالی
با خیالی درگیر
امان از این آشفته حالی
دلا گوش کن به تنهایی
تمام زخم دل از آشنایی
دلا گوش کن سحر ریزد
که از تن ها بلا خیزد..!...
قاصد چه خبر؟
از آن پریزادِ
خیال
زان کوکب انجمن
وز آن کان
کمال
درنافه ی آهوان
چین یافت
نشد
بوی خوش زلف
آن بتِ ماه
جمال
علی مولایی
میان شعر و غزل ها حضور تو کم بود!
و قامت قلم من بدون تو خم بود...
نبودی و شب و روزم به گریه سر می شد...
میان خنده هم حتی همیشه ماتم بود!
من و خیال و هوای نوشتن از عشق ات
از اینکه قبل تو احساس من فقط...
رویاهایم را که می بافم
با نگاه به جوراب های سوراخم
سقف خیال بر سرم
آوار می شود!.
زانا کوردستانی
کاش یه سندبذاری فکرم آزادکنی وای خونه خراب قلبم آبادکنی
خیال تونمی ذاره بخوابم انگارهرلحظه هستی درکنارم
ستوده ام خیال تو، خیال عاشقانه ات
به خلوت نگاه من ، دو چشم شاعرانه ات
به جان خود فشردمت ، بهار شد عصاره ات
برقص و جان بده تو با درخشش شبانه ات
ستوده
بالهایت
اسیرِ غروب،
پنجه هایت
در خیالِ سبز،
در غربتِ قریبِ صدایت
گریه می کنی
احمقی گفت:
چه قناریِ خوشحالی!!