واژگانی که زمان و گاه مرا وارونه جلوه می دهند، با شبا دست دارند! نمی دانم شب سرد ست یا اشتیاقی که دل لمس کرده؟ و اینگونه چشم می بارد و دل می لرزد..!
همه لرزش دست و دلم از آن بود که که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریز گاهی گردد. ای عشق ای عشق چهره آبیت پیدا نیست