غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد و در حوالی شبهای عید همسایه صدای گریه نخواهی شنید همسایه همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت و کودکی که عروسک...