متن محمدامین آقایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محمدامین آقایی
شب وحشی
.
پناه می برم از غم به دختری که خیالی است
به گیسوان پریشان دلبری که خیالی است
درون یک شب وحشی نشسته ام که بگویم
دوباره درد دلم را به خواهری که خیالی است
مدام وعده ی وصل تو می دهد حافظ
چقدر زجر کشیدم ز باوری...
می دانی دلبر جان!
گلدان هایم خشکیده شده اند
کاش برمی گشتی
می دانی که
گل ها تنها از دستان تو آب می نوشند...
.
محمدامین آقایی
عمق تنهایی
.
قوی تر آمدم اما خداقوت به بازویت
که بردی لشکر قلب مرا با تارِ گیسویت
.
نمی دانم چه وردی خوانده چشمانت میان شهر
که هر جادوگری مانده است در تفسیر جادویت
.
شبیه شعر می ماند نگاه گرم و گیرایت
پر از اسرار پنهانی است چشمان...
تا تو را ماه چهره من دیدم
شعر آمد... چکید از دستم
بمان
مگذار زندگی ام از دهان بیفتد...