پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ماه بانو شهردل ،داره به بانوی خودش می نازهشاعری مصرع به مصرع قافیه می بازه ماه بانو شعر از چشم شما چشمه گرفت ارتش موی شما به دل ما می تازهمثل یه قطره دلم غرق تو دریای شماست موج دریا در حقیقت تاب موهای شماست خواب دیدم سیب سرخی دارم و میبوسمش به گمونم سیب سرخ تعبیر لب های شماست اون دو سگ مست که زیر ابروهات آزادنیا همون سیب که تو صورت و تو می خندهیا دو ناقوسی که زیر پیرهنت پنهونه داره با این دل بی دفاع من می جنگه...
ماهی و آبآب دوباره برمیگرده اما اون روز ماهی مرده ماهی با مرگ قشنگش آبروی ، آب و برده ماهی وقت آب می رفت پشت آب ،آبی نریختش ماهی جا به جا تلف شد ولی آب اونو ندیدیشماهی که عاشق آب بود فکر آب یه جای دیگه آب با همه خاطره داشماهی با همه غریبه بعد مرگِ تلخِ ماهی خدا فکر تازه ایی کرد ماهی شد یه مرد شاعر که بگه از غم و از درد آب به شکل زن در اومد ماهی آدم شد و مرد شد وقت عاشقی رسید و رنگ و روی، مرد زرد ...
حالم شبیه ماهی گیری که تک قایق چوبیشو دزدیدن دیگه نمیشه دل به دریا زد واسم تو ساحل نسخه پیچیدن...
من اگه حافظ اون باشمواسه من شاخ نبات میشهعشقی که بین من و اونِتوی آسمون داره ریشه...
تولدت مبارک وجونم فدای خنده هاتفال منم مبارکهوقتی مال منه چشات...