پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلم یک دوستت دارم میخواهدکه بتوانم تا آخر دنیا به آن تکیه کنمو آنقدر این دوستت دارم دلم را گرم کندتا بتوانم در پاسخ آن به جای "مرسی" بگویم:"من هم دوستت دارم"سیما امیرخانی...
مرسی برای تمام وقتایی که کنارم بودی تو هم عشقمی هم تنها رفیقم وقتی تنها بودم، وقتی خوشحال بودم و حتی وقتی ناراحت بودم تو تنها همدمم بودی * روزت مبارک ملکه ی من*...
عشق جان از اینکه با منی مرسیتولدت مبارک...
امروز ... سال شدمرسی که تو این...سال مردونه کنارم بودیبه تمامِ لحظه هایی که تو زندگیت نبودم، حسودی میکنمعزیزِ لحظه هایِ بی قراریَم، سالگردِ یکی شدنمان مبارک...
کاش میشد خدا را بغل کرد و بهش گفت مرسی که شیرین ترین خواهر دنیا را به من دادی......
سلام خدایِ رویِ زمینِ منعمرِ من،قلبِ من،نفسِ من،۳سال پیش مثلِ امروز، اومدی تو زندگیم...کلی با خودم کلنجار رفتم که بهت بفهمونم دوست دارم، که بفهمی میخوامت...اومدی تو زندگیم دیگه و از اونموقع تازه حالِ من خوبِ خوبِ خوب شد...اونموقع بود که فهمیدم زندگی کردن چیه، دیوونگی چیه، دوست داشتن چیه، سورپرایز کردن چیه...همیشه یه جوری زندگی میکنیم که همه حسرتمونو میخورن دلیل حال خوب من ،قربونِ تک تکِ سلولایِ بدنت برم، مرسی که هستی تو زندگیم...