از راهی که تو آمدهای پیچکها میآیند و نمیروند کولی از سنگهای تابستان میترسد از سنگهای تابستان از راهی که تو آمدهای مرغهای عشق میآیند و نمیروند کولی از ماسههای زمستان میترسد از ماسههای زمستان از راهی که تو آمدهای من میآیم و نمیروم