دلم را غرق مستی می کنی با چشم زیبایت کنارت با جهان بیگانه ام بانوی آرامش
چشمان من را خیس باران کرده بودی تقدیر را درگیر هجران کرده بودی پایان نمی دادی هوای سرد غم را ای عشق! سهمم را زمستان کرده بودی در ساحل پر مهر آغوشت نبودم این زندگی را غرق طوفان کرده بودی دیوانه بودم از غم جانسوز عشقت یک عمر قلبم را...