جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
نخورده نان و ندیده شراب ، می گذردزمان بدون تو با اضطراب می گذردپیاده ها همه تعظیم می کنند به اوسواره ای است که پا در رکاب می گذرد کنار تو گذر عمر را نمی فهممولی جدا از تو در عذاب می گذردبرای تا تو رسیدن چه روزهایی راگرفته ام به حساب و کتاب ، می گذردبگیر دست مرا و از آب بیرون کنکه کم کم از سر و روی من آب می گذرد خوشم که حال مرا بار بار می پرسیولی دروغ چه گویم ؟ خراب می گذرد...
میگذرد!چون آفتاب دیروز که رفتامروز دوباره آمد اما چشم هایش شبیه دیروز نبود!باور میکنی اینهمه سال آفتاب بتابد و هیچ روزی چشم هایش شبیه ِ روزی دیگر نیست؟؟باور کن!باور کن...می گذرد!هم روزی که گوشه ی لبهایت به سمت آفتاب زیباترین منحنی عالم را ساخته اند،هم روزی که نم ِ چشمهایت شبیه هزار آسمان ِ بارانی ست...میگذرد!تنها یاد ِ آدم ها می ماندآنهم نه همه!...یادی که چه شاد باشد چه غمگینمی شود نم ِ چشم ِ "او" که به خاطر می...
همه چیز می گذرداما همه چیز فراموش نمی شود....