سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
برای فتح چنین زنیباید معرکه ها دیده باشی زنی که به گاه تنهاییچرخ می زند در آسمان آرزومی رقصد دست در دست خیالزنی طاغی که خودش را دوست دارد ، بسیارو با هر ترانه ای، عاشقانهمی خواند ریز ریزو با درخت می رقصد، گیسو افشانو آن سوتر ، رویای دریا غرق می کند اندوهش رازنی که شعر ، قند آب می کند در دلشو چایش را بی خیال آدم ها تنها تنها می نوشد با عشقآسان نیست فتح اورسمی دارد چنین زنی👌...
آدم ها وقتی در اتاقک تنهایی شان حبس می شوندو مدتها کسی به احوال پرسیدنی عمیق ، دق البابشان نمی کند،دنیایی می سازند با خود و تنهاییشاناگر در دقایق حسرت آلود، برای التیام زخم ها عاشقانه ای بخوانند یا شعری بسرایند و هوایی به سرشان بزند، قلبشان را محکم به خود می فشارند و فدای سرم که کسی نیستی را زیر لب زمزمه می کنند .!!!اما این ها بازیست...!!!مثل رقصیدن روی آب،بی اعتبار است و بیخود،آدم است و شکستن های متوالی...و در این شکستن های ا...