متن ققنوس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ققنوس
ققنوس
در آتش میسوزم و میمیرم هر بار
که از خاکستر خود برخیزم دوباره یار
نه از مرگم هراسی است، نه از سوختن بیم
که در هر سوختنم زندگیست انتظار
بلند از شعلهها برمیخیزم چون طلوع
پر و بالی نو دارم، نگاهی تازهکار
چه داند مرغ عادی درد این سوز...
بادهای تند، او را میزنند
اما هر بار، سر بلندتر میکند
سختیها را به آغوش میکشد
چون کوهی استوار، نمیترسد، نمیلرزد
بارانهای خروشان، رویاهایش را شستوشو میدهند
اما در دلش شعلهای همچنان زبانه میکشد
دلش پر از عشق و باور است به زندگی
که پس از هر طوفانی، آفتاب خواهد...
آدم ها وقتی در اتاقک تنهایی شان حبس می شوند
و مدتها کسی به احوال پرسیدنی عمیق ، دق البابشان نمی کند،
دنیایی می سازند با خود و تنهاییشان
اگر در دقایق حسرت آلود، برای التیام زخم ها عاشقانه ای بخوانند یا شعری بسرایند و هوایی به سرشان بزند، قلبشان...
گَرچه سوزاند بال هایم او
اما؛ مقصدَم پرواز است
آسمان هم؛ وسعتِ پرواز فراوان دارد
و من از؛ دوده یِ خاکسترِ خویش
رهِ پروازم هست. ✍شیمارحمانی
چون ققنوسی
می سوزد
بال و پر احساسم
و خاکستر می شود
تمام هستی ام با شراره ی عشق
و من
سبکبال
دوباره جوانه خواهم زد
نه یک بار
بلکه هزاران بار
تا صبحگاه آمدنت
پایکوبان
به تصویر بکشم
در شعله های عشق
رقص عاشقانه را
بادصبا
کجایی ای مهر بانو مهربان یار
رهیدی ز ما همچو آهوان یار
مرا جانی، به جانانم دلی تو
چو ققنوس نسوزی آسمان یار
(برای زاگرس مهجورم که در آتش بی کفایتی ها سوخت)
تو،،،
ققنوس وار در خودت می سوزی
تا،
دوباره زنده شوی وُ؛
پَر بگشایی...
♡
--ای بلندای کوردستان،
--زاگرس!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)