دلیل "صبح" گاهی من ، گاهی تُ و گاه دستهای ماست ... که به هم می پیچد !! صبح بوسه ی من است و چشم تُ ... صبح بوسه ی تُ است و لب من ... عشق ؛ اول صبح عجیب می چسبد !!
چشم ها را می توان بست و ندید... یا نخواست... یا نگفت... چه کنیم، با هجومی که نامش..."یاد"است
. در من ، صدای " تو " می گوید آفتاب آمده در " تو " ، نیاز من صبح را آغاز می کند...
«شنبه ها» خلوت اند کافه های شهر تلخی جمعه زیر زبان هاست هنوز...!
دلیل صبح گاهی من، گاهی تو️ و گاه دست های ماست که به هم می پیچد صبح بوسه ی من است و چشم تو صبح بوسه ی تو است و لب من عشق، اول صبح عجیب می چسبد ...! عشق ️️️
صبح که چشم باز کنی ... بیشتر می شود دوستت دارمت... آغوش اگر باز کنی... چه ها شود...؟ ️️️
تو را ساده دوست دارم... آسان و بی هیاهو... تو را ... اندازه ی انگشتانی ... که هنوزکودکانه ... وقتِ شمردن کم می آورم دوست دارم...