جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
اون شب بارون ناغافل شروع ڪرد به باریدن! جفتمون خیسِ خیس شده بودیم! ڪل راهِ شیرینی فروشی تا خونه رو دویدیم اما سَردمون نبود! گرمای عشقمون، گرم نگهمون می داشت :))دیالوگ رمان : قلب نا آرامنویسنده : نگار عارف...