دیدمش زلزله بم سرم آمد دیدمش هی گسل یل سرم آمد دیدمش مات نگاهش شدم آری آنقدر خوب نگاه کرد حمل بر سرم آمد آنقدر مست نگاهش شدم آری که گمانم خبرم از دل تاریخ به سر آمد و من خسته دل و لات و پریشان به خودم گفته ام...