متن نگاه عمیق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نگاه عمیق
دیدمش زلزله بم سرم آمد
دیدمش هی گسل یل سرم آمد
دیدمش مات نگاهش شدم آری
آنقدر خوب نگاه کرد حمل بر سرم آمد
آنقدر مست نگاهش شدم آری
که گمانم خبرم از دل تاریخ به سر آمد
و من خسته دل و لات و پریشان
به خودم گفته ام...
تو کنار رودخانه ایستادی،
آب انعکاست را گرفت،
و من بدون اینکه بفهمم، عاشق شدم،
زمان در نگاهت متوقف شد.
نگاهتو دیدم تو هم توی نگاهمی...!
برق سنگین چشمات،
نفس های مرا بند آورد.
هرگز نشوم سیر از آن چشم سیاهت.
سیراب شدن از چشم تو امکان پذیر نیست.
"در زیر گنبدت، هزاران آرزو گم میشود،
اما در نگاهت، رازهایی است که هیچکس را یارای کشف آن نیست."
نگار از ساحل احساس، رد شد؛
چه زیبا خوب بودن را، بلد شد!
نگاهم، چون که بر چشمانش افتاد،
همه حسّم به او، افزون زِ حد شد...