سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
گلویم را صاف می کنم تا به خودم نشان دهم همه چیز عادی است، شبیه آن دختربچه که در هیروشیما پیدایش کردند، همه چیز مرده بود و او برای عروسکش آواز می خواند....
دوباره تحریمم کندوبارهاز تجهیزاتِ عشقی ات.بین مابرجام هم بی فرجام...تو سلطه گر نیستیمنزیتونِ بی عمل.تحریم ابد بکنعشق یک روزه نیستمابد وُ یک روزِ توأمهی حکم بدهچه فرق می کندشلمچه،هیروشیمایا تهرانمن ویرانِ توأم ،شیطان بهشت...
بعضی ها خنده رو لبشونهاما دلشون هیروشیماست......